گرده





گرده‌ای نبودم بیش
که گریختم
از یک گل در بهار
تا بیفشانم در دشتهای دور
عطر خاطرات یک سفر را
از ژرفنای خاک

جهان دوباره خلق می‌شود 
از نشئت یک دانه بیخود
در خاک خیس
که خورشید را 
جستجو می‌کند.


فرهنگ پویا

ارسال یک نظر

0 نظرات