در طول چهل سال اخیر برخی از روشنفکران با این استدلال که ارتجاع مذهبی به گذشته تعلق دارد، رژیم ولایی در ایران را زودگذر دانسته و حتی لایق مبارزه نمیدیدند. اما تحولات بیست سال اخیر با اوجگیری بنیادگرایی و تروریسم افسارگریخته در منطقه خاورمیانه و در اروپا بخوبی اثبات کرد که، با تضعیف ایدئولوژیکی دمکراسیهای غربی و سیاست مماشات، همانطور که مجاهدین پیشبینی کرده بودند، واپسگرایی تهدید عمده صلح و ثبات در جهان است و قلب آن در تهران میتپد. یکی از ویژگیهای این رژیم کاربرد سیستماتیک دروغ، فرافکنی، نیرنگ سیاسی و شانتاژ است. بنابر این، باید با تاکید بر روش علمی و ارزشهای انسانی به دفاع از نیروهای تغییر در صحنه عملی مبارزه پرداخت و در حیطه گسترده علمی، فلسفی و کارشناسی با دیدگاههای سطحی و مبتذل برخورد کرد.
در یک دیدگاه علمی، برای سرنگونی یک رژیم سیاسی مبتنی بر استبداد دینی و سرکوب مطلق باید در درجه اول به این امر به عنوان یک ضرورت عینی و تاریخی باور داشت، یعنی روندی که خواه ناخواه و مستقل از خواست و یا آرزوی هرکسی به وقوع خواهد پیوست. اگر این باور بر یک شناخت علمی و منطقی استوار باشد، هیچ ارادهای نمیتواند مانع از تحقق آن شود. تنها کسانی در برابرآن میایستند که یا شناخت و درک کافی ندارند و یا گمان میکنند که میتوان با قانونمندیهای اجتماعی درافتاد. اما روند مبارزه همچنین نیازمند نیرو و ارادهای است که خودش زاییده این ضرورت باشد و در متن همین قانونمندی حرکت کند. در ایران امروز، این نیرو در مجاهدین خلق متبلور میشود که با درک خطر ارتجاع مذهبی پیش از به قدرت رسیدن رژیم قرون وسطایی در ایران و کنار زدن نقاب اسلام پناهی از چهره آن، چشمانداز تاریخی روشنی ترسیم کردند و ارادهای سترگ را با هدف سرنگونی آن شکل دادند. این مسیر با بیشترین فدا و ازخودگذشتگی راه بازگشت به گذشته را بسته است. دفاع از این نیرو برای هرکسی آزادساز است چرا که میتواند دوباره انسان ایرانی را با تاریخ پیوند بزند و برای نخستین بار در تاریخ ایران و منطقه ریشههای ارتجاع مذهبی را بخشکاند.
این مساله دو برخورد متضاد با اراده تغییر و رابطه آن با تحولات اجتماعی را برملا میکند. رسانههای غالب برای پیشبرد خطوط سیاسی خود نیاز به نفی قانونمندیها در روند تحولات اجتماعی دارند. به همین دلیل هم بهنام آزادی عقیده و نظر و با بزرگنمایی عوامل بیرونی، دینامیک درونی جامعه را نفی میکنند و چنین وانمود میکنند که گویا میتوان از بالا و با تبلیغات صرف به نتیجه رسید. این برخورد ارادهگرایانه به جای دنبال کردن رشته علت و معلولی و روند منطقی رویدادها و سمت و سوی آنها، به انتظار طولانی و بیمحتوا و دل بستن به اخبار جنجالی و شاید وقوع یک معجزه راه میبرد که نتیجه بلافصلش انفعال و قطع ارتباط با واقعیات است. این هم بسیار آموزنده است که این نوع برخورد از کسانی بر میآید که غالبا خود را جامعهشناس و کارشناس نیز معرفی میکنند. اما در یک دیدگاه اصولی، باید به ضرورتها پاسخ عملی داد تا راه باز شود. درست مانند فرآیند یک کشف علمی، در این مسیر مبتنی برشناخت عینی و هدف روشن حتی یک شکست تاکتیکی میتواند تضمین پیروزی یک استراتژی در بلندمدت باشد. روشن است که توانمندی مجاهدین خلق از درک و شناخت عمیقشان از این قانون تکاملی ناشی میشود و نقش بیبدیلشان به عنوان آنتیتز ارتجاع دینی.
فرهنگ پویا
0 نظرات