تنهایی یک برج عاج نیست
یک حباب شفاف است.
کسی هست که میخواهد
تو در آسمان خلوت سفر کنی
و باور کنی به آزادی
در قوس رنگینکمان،
بدور از تندر و توفان
که درمینوردد دشتهای عاصی را.
هستند آنها که از رنگها
برمیافرازند قصرهای زیبا
تا تو در آن پادشاهی بینیاز باشی
و مغرور از اینکه تن ندادهای
به شعور خاک
از اینکه باور نکردهای
به حقیقت آفتاب.
آنها میخواهند که خو کنی
با خیال پرواز
در زیر سقف مَجاز.
اما یک روز
کسی خواهد آمد
و تو را با آسمان تنهاییاش
شریک خواهد کرد.
و تو خواهی رفت
با نسیم صبح
تا بپیوندی دوباره
با صمیمیت خاک
و جانهای ساده و بیرنگ،
که خورشید را کشت میکنند
در مصاف با سیاهی
و سوداگران وهم و تخدیر
در حباب تنهایی و تقدیر.
فرهنگ پویا
0 نظرات