فاصلههای دور کمتر میشوند و فاصلههای نزدیک بزرگتر. زمان از شتاب میافتد و گویی زمین بناگاه از گردش دیرینه
خود در مدار کیهانی باز میماند. این ماییم در بزنگاهی دیگر، تنها رو در روی کیهان و رمزهایش. صحبت از یک پاندمی است، یک دشمن نادیدنی که خود را بسادگی نشان نمیدهد و با این استراتژی ساده از انسانها عبور میکند تا در یک نقطه قربانی تازهای بگیرد بی آنکه قربانی بتواند بداند از کجا خورده و آن را به چند نفر دیگر منتقل کرده است. به این ترتیب، هر انسان خطری میشود برای دیگران، دور یا نزدیک، چرا که ویروس از راه همان تکنولوژی که بشر آفریده بسرعت راههای دور را طی میکند. انسان دوباره اینچنین در برابر قدرت مخرب طبیعت قرار میگیرد، درست مانند انسانهای نخستین در برابر سیل و توفان و زلزله.
بیهوده نیست که این ویروس را گروهی به نوعی عذاب آسمانی تشبیه میکنند که باید ما انسانها را به راه بیاورد، از خودخواهی و زیادهخواهیها بکاهد و ما را به حقیقتی بالاتر هدایت کند. اما مساله بی شک این نیست که بخواهیم خدایی بیافرینیم از ناتوانیها و ضعفهای انسان. چرا که دانش امروز قادر است به کارکردهای ویروس دست بیابد و واکسن یا بنحوی پادزهر بیماری را در مدتی کوتاه بسازد. انسان امروز با این ویژگی شناخته میشود و مسیر تاریخ هم به همین سمت است. به همین دلیل است که دیگر کمتر کسی علم و تکنولوژی را در برابر خدا و مذهب قرار میدهد. در ادیان ابراهیمی هم تسلط بشر بر طبیعت نشانهای از ذات خدایی انسان شمرده میشود. آنچه که بیماری ویروسی و دیگر صدمات طبیعی بخوبی بر ملا میکنند، در درجة اول ماهیت و کارکرد کسانی است که دعوی توان کنترل جامعه و عادلانه بودن سیستم را دارند. نخستین واکنش چنین افرادی نفی واقعیت است و هرچه فاجعه بزرگتر باشد بیشتر به دروغ و تاکتیک های فریبکارانه روی میآورند. به این ترتیب روشن میشود که دروغ و فریب ویژگی ماهوی این افراد و سیستمی است که آنها نمایندگی میکنند. افشا شدن فریبکاریها از اعتماد به سیستم و نمایندگان آن میکاهد و آنها را در برابر مردم قرار میدهد. در ادامة این روند است که حربة سرکوب به حربة دروغ افزوده میشود و مردم در برابر خود دشمنی خطرناکتر از ویروس را میبینند
0 نظرات